داریوش

این واژه سرمنشا نیکی، خوشبخت، بخت دار، بختیار و یوش به معنای نیکی، بخت نیک، کسی که بخت یارش است. بخت در زبان لری بختیاری به معنی خدا، آرزو، فرشته می باشد. این واژه از زبان پارسی باستان است و در حالت فاعلی به شکل دارایاواوش درمی‌آید. این کلمه از ترکیب داریا و هو به وجود آمده و به معنای دارنده نیکی است. در زبان پهلوی، این نام به صورت دارای و داراب ذکر شده و در ادبیات اسلامی نیز به شکل‌های دارا، داراب و داریوش آمده است. در سلسله هخامنشی، سه نفر به این نام شناخته شده‌اند: داریوش اول یا بزرگ، پسر وشتاسپ؛ دوم، پسر اردشیر اول؛ و سوم، پسر آرسان و نوه داریوش دوم. این نام در زبان پهلوی به صورت داراب ذکر شده و در ادبیات اسلامی به شکل‌های دارا، داراب و داریوش آمده است.

لغت نامه دهخدا

داریوش. [ دارْ ] ( اِخ ) کلمه ای است از پارسی باستان، که در حالت فاعلی دارایاواوش میشود، مرکب است از داریا ( دارا ) + وهو ( = نیکی ) و جمعاً به معنی دارنده نیکی. ( بارتلمه 738 ). این نام در پهلوی دارای و داراب خوانده شده و در ادبیات اسلامی دارا وداراب و داریوش آمده است. سه تن در سلسله هخامنشی بدین نام خوانده شده اند: داریوش اول یا داریوش بزرگ پسر وشتاسپ، داریوش دوم پسر اردشیر اول، و داریوش سوم پسر آرسان و نواده داریوش دوم ( 336-330 ق. م. ) واوست که مغلوب اسکندر شد. رجوع به حاشیه برهان قاطع چ معین و هر یک از این سه کلمه در ردیف خود شود.

فرهنگ فارسی

نام چند تن ازشاهنشاهان هخامنشی یا داریوش اول درایوش بزرگ. پسر ویشتاسپ شاهنشاه (جل. ۵۲۲ - ف. ۴۸۶ ق م. ) وی بیاری سران طوایف پارس سلطنت را از دست گوماتای غاصب خارج کرد و خود بپادشاهی رسید دشمنان تاج و تخت را مغلوب کرد در تشکیلات کشوری و لشکری ابتکاراتی پدید آورد و تسلط و نفوذ خود را از سوی شمال شرقی تا شط سیحون از جنوب شرفی تا کنار رود سند از مغرب تا شبه جزیره یونان توسعه داد و همه ملل آسیای غربی و آسیای میانه و مصر و حبشه را زیر فرمان خود آورد. در زمان او جنگهای ایران و یونان - مشهور بجنگهای مادی شروع شد و سپاهیان درایوش پس از سوزاندن شهر سترد در دو جنگ تراکیه و ماراتن شرکت کردند ولی نتیجه قطعی بدست نیاوردند. داریوش درصدد تجهیزات کامل برای دستور مجدد بیونان بود که اجل مهلتش نداد و وی پس از ۳۵ سال پادشاهی در گذشت. یا داریوش دوم ( اخس ). پسر اردشیر اول شاهنشاه ( جل. ۴۲۴ - ف. ۴٠۴ ق م. ) در زمان او مصر طغیان کرد و در ماد هم شورش بر پا شد و ایران با اسپارت متحد گردید. یا داریوش سوم. نواده داریوش دوم شاهنشاه (جل. ۳۳۶ - مقت. ۳۳٠ ق م. ) در زمان او اسکندر بایران حمله کرد و در جنگهای گرانیکوس ایسوس و گوگمل داریوش شکست یافت و بسوی شمال شرقی ایران روان گردید ولی بدست بسوس والی بلخ کشته شد و با مرگ او سلسله هخامنشی منقرض گردید.

فرهنگ اسم ها

اسم: داریوش (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: dāruš) (فارسی: داريوش) (انگلیسی: darush)
معنی: دارنده نیکی، نام سه تن از پادشاهان ایرانی از سلسله ی هخامنشی، ( = دارا، دارای، داراب ) به معنی دارنده ی نیکی ( بهی )، ( اَعلام ) نام سه تن از شاهان ایرانی از سلسله ی هخامنشی، ) داریوش اول: معروف به داریوش بزرگ ( کبیر ) [، پیش از میلاد] پسر ویشتاسپ، که به یاری بزرگان پارسی گوماتا را دستگیر کرد و خود به پادشاهی نشست، ) داریوش دوم: [، پیش از میلاد] فرزند نامشروع اردشیر اول، او اسپارت را بر ضدّ آتن به جنگ واداشت، ) داریوش سوم: [، پیش از میلاد] که در زمان او اسکندر به ایران تاخت و او را شکست داد، او در جریان فرار به دست کسانش کشته شد، ( در اعلام ) نام چند تن از شاهنشاهان هخامنشی ]داریوش اول یا داریوش بزرگ پسر ویشتاسب، داریوش دوم ( اخس ) پسر اردشیر اول، داریوش سوم، نواده ی داریوش دوم[، مرکب از دارا + وهو ( نیکی )

جملاتی از کلمه داریوش

پس آنگه بفرمود شه داریوش بگفتا به من نیک دارید گوش
چو بر تخت شد داریوش کبیر شهنشاه روشن روان دلیر
هران مهتری بود با عقل و هوش بگفتند شاهنشه داریوش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم