جلویز. [ ج ِ ] ( اِ ) بمعنی کمند باشد که بعربی مقود خوانند. || ( ص ) بمعنی مفسد و غماز هم آمده است. ( برهان ) : روا نبود زندان و بندوبست تنم اگر نه زلفک مشکین او بدی جلویز. ( حاشیه برهان چ معین از لغت فرس 173 ). آقای دکتر معین در حاشیه برهان عقیده دارد که این بیت برای معنی اول ( کمند ) انسب است. ( حاشیه برهان ). || برگزیده و انتخاب کرده را نیز گویند. ( برهان ). جلویز. [ ج ُل ْ ] ( اِ ) سرهنگ پیادگان. || قاضی حریص و طامع. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ معین
(جَ )= جلبیز. جلیز: ۱ - کمند، مقود. ۲ - (ص . ) مفسد، غمار. ۳ - برگزیده ، منتخب .
فرهنگ عمید
۱. رشته. ۲. کمند. ۳. مفسد. ۴. غماز. ۵. برگزیده.
فرهنگ فارسی
۱- ( اسم ) کمند مقود. ۲- ( صفت ) مفسد غمار. ۳- برگزیده منتخب . سرهنگ پیادگان یا قاضی حریص و طامع