صنوف

واژهٔ صنوف که با صاد، صاد، نون، واو و فاء ساخته می‌شود، در زبان و ادبیات فارسی به‌عنوان یک اسمِ جمع به‌کار می‌رود. این واژه در واقع، شکل جمعِ واژهٔ مفرد صِنف محسوب می‌گردد و برای اشاره به گروه‌ها، دسته‌ها و انواع مختلف یک پدیده یا موجودیت مورد استفاده قرار می‌گیرد. در متون کهن و ادبیات فاخر فارسی، این کلمه بار معنایی گسترده‌ای دارد و غالباً برای بیان تقسیم‌بندی‌های گوناگون یا تعدد اقسام یک چیز به‌کار برده می‌شود. برای نمونه، در عبارتِ «به صنوف صروف فتن و محن گرفتار از کتاب ارزشمند جهانگشای جوینی، این واژه به‌خوبی نمایانگر انواع و اقسام گوناگون بلاها، سختی‌ها و مصیبت‌هایی است که می‌تواند دامنگیر افراد یا جوامع شود.

بنابراین، صنوف نه تنها یک اصطلاح دستوری برای جمع‌بستن است، بلکه در بستر متون تاریخی و ادبی، حامل مفهومی عمیق‌تر برای نمایش کثرت و تنوع در میان انواع پدیده‌ها، به‌ویژه پدیده‌های ناخوشایند و چالش‌برانگیز است. مراجعه به مدخل اصلی واژهٔ صِنف در فرهنگ‌های معتبر، می‌تواند شناخت کامل‌تری از دامنهٔ معنایی و کاربردهای این واژه در اختیار پژوهشگران قرار دهد.

لغت نامه دهخدا

صنوف. [ ص ُ ] ( ع اِ ) ج ِ صِنف. رجوع به صنف شود: و به صنوف صروف فتن و محن گرفتار. ( جهانگشای جوینی ).

فرهنگ معین

(صُ ) [ ع. ] (اِ. ) جِ صنف. ۱ - انواع، اقسام. ۲ - دسته ها، رسته ها.

فرهنگ عمید

= صنف

فرهنگ فارسی

جمع صنف
( اسم ) جمع صنف ۱ - انواع اقسام. ۲ - دسته ها رسته ها.

ویکی واژه

جِ صنف.
انواع، اقسام.
دسته‌ها، رسته‌ها.

جمله سازی با صنوف

چو در صنوف معانی مرا نبود نظیر چه در رسید مرا از بلا، صنوف صنوف
واژه صنف را به سه صورت جمع می‌بندند: صنف‌ها، اصناف، صنوف.
بره تو ابری و باشی نشسته بر بادی کزو صنوف قضا و قدر بود باران
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نار
نار
نجورسن
نجورسن
شیمیل
شیمیل
کصکش بیناموس
کصکش بیناموس