آکام

لغت نامه دهخدا

( آکام ) آکام. ( ع اِ ) ج ِ اُکُم و اُکُم ج ِ اِکام و اِکام ج ِ اَکم و اَکم ج ِ اَکمه. منظرها. زمینهای بلند. تل ها. تپه ها. پشته ها. توده ها. سنگلاخها.
اکام. [ اِ ] ( ع اِ ) خوی گیر. ( ناظم الاطباء ). || ج ِ اَکمَة. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). ج ِ اَکَم. سنگلاخها. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به اکمة شود.
اکام. [ اُ ] ( اِخ ) نام کوهی. ( ناظم الاطباء ) ( از یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

( آکام ) [ ع . ] ( اِ. ) جِ اکمه ، تپه ها، پشته ها.

فرهنگ عمید

( آکام ) تل ها، تپه ها، پشته ها.

فرهنگ فارسی

( آکام ) زمین های بلند
تلها، تپه ها، پشته ها
نام کوهی

فرهنگ اسم ها

اسم: آکام (پسر) (کردی، فارسی) (طبیعت) (تلفظ: ākām) (فارسی: آکام) (انگلیسی: akam)
معنی: سرزمین فراز، زمین های بلند، تپه، نتیجه، امید، ( عربی )، سرزمین بلند، تپه ها، ثمره، سود، فایده

دانشنامه آزاد فارسی

اُکام
رجوع شود به:ویلیام اکام (ح ۱۲۸۵ـ۱۳۴۹م)

ویکی واژه

(قدیم): زمین‌های بلند، تپه‌ها. صیاد اوهام در بلندی و پستی آکام و آجام، یکی را به تیر تصور نتواند زد. «وراوینی»
(کُردی): مذکر، پسر. آرزو.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم