انفت

لغت نامه دهخدا

انفت. [ اَ ف َ / اَ ن َ ف َ ] ( اِ ) نقصان. خسارت. زیان. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرا ).
انفت. [ اَ ف َ / اَ ن َ ف َ ] ( ع مص ) انفة. ننگ و عار داشتن. ( غیاث اللغات ). || ( اِ ) ننگ و عار. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( هفت قلزم ) : از سلطان تسلیم بعضی ازولایات خراسان التماس می نمودند سلطان از انفت قبول مواقفه ، با آن سخن موافقت ننمود. ( جهانگشای جوینی ).
- انفت داشتن ؛ کراهت داشتن : عجب حالی آن بود که چون حرم سلطان در دست لشکر تاتار افتاد خان سلطان که از سلطان عثمان انفت میداشت... ( جهانگشای جوینی ). از تحمل قبول جزیت و اداء خراج کورخان انفت می داشت. ( جهانگشای جوینی ).
- انفت کردن ؛ دوری جستن. تبری کردن. کراهت داشتن :
هرآینه انفت کرده باشداز دانش
کسی که جز به ثنای تو باشدش مفخر.مختاری ( از انجمن آرا ).- انفت نمودن ؛ انفت کردن : چون امیر ارغون ازین احوال آگاه شد ازترقب حساد و اضداد انتباه یافت همت از اغضاء بر آن مکیدت انفت نمود. ( جهانگشای جوینی ). و رجوع به انف وانفة شود.
انفة. [ اَ ن َ ف َ ] ( ع مص ) ننگ داشتن. ( مصادر زوزنی ) ( از منتهی الارب ). اَنَف. رجوع به انف شود. || ( اِ ) کراهت. || آغاز. انفة الشی ٔ؛ آغاز چیزی و اول آن. ( ناظم الاطباء ). آغاز چیزی و اول آن. ( آنندراج ).
- انفة الصلوة ؛ تکبیر اولی و در حدیث بضم همزه مروی است و صاحب قاموس گفته که صواب بفتحه است.
- انفة الصبی ؛ بالیدگی کودک و آغاز آن. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(اَ نَ فَ ) [ ع . انفتة ] ۱ - (مص ل . ) ننگ داشتن ، کراهت داشتن . ۲ - (اِ. ) ننگ ، عار. ۳ - زیان ، خسران .

فرهنگ عمید

۱. کراهت، ننگ، عار.
۲. زیان، ضرر، خسارت.
۳. نقصان.
* انفت داشتن: (مصدر لازم ) [قدیمی] کراهت داشتن، ننگ وعار داشتن.
* انفت کردن: (مصدر لازم ) [قدیمی] = * انفت داشتن: هر آینه انفت کرده باشد از دانش / کسی که جز به ثنای تو باشدش مفخر (عثمان مختاری: ۲۰۶ ).

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) ننگ داشتن کراهت داشتن. ۲ - ( اسم ) ننگ عار. ۳ - زیان خسران
ننگ و عار داشتن . ننگ و عار . انف داشتن کراهت داشتن .

ویکی واژه

انفتة
ننگ داشتن، کراهت داشتن.
ننگ، عار.
زیان، خسران.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال عشق فال عشق فال چای فال چای فال ارمنی فال ارمنی