استرون. [ اَ ت َ وَ ] ( ص ) نازا. زنی را گویند که هرگزنزاید و او را بعربی عقیمه خوانند و معنی ترکیبی آن استرمانند است ، چه ون بمعنی مانند هم آمده است. ( برهان قاطع ). نازاینده چون استر زیرا که ون بمعنی مانند است و صحیح آنست که برای نسبت است. ( رشیدی ). عقیم باشد یعنی نازاینده. ( اوبهی ). عقیم یعنی زن نازای. ( غیاث ). عاقر : گشته از زادن مخالف تو مادر روزگار استرون.خسروی.نکاحی میکند با دل بهر دم صورت عنین نزاید گرچه جمع آیند صد عنین و استرون.مولوی.سهل نماید بر استرونان محنت زائیدن آبستنان.امیرخسرو.مخفف آن سترون است : حبلی آیند دختران سترون.فرخی.کنون شویش بمرد و گشت فرتوت از آن فرزند زادن شد سترون.منوچهری.دلم آبستن خرسندی آمد اگر شد مادر روزی سترون.خاقانی.نفس نباتی ار بعزب خانه باز شد عیبش مکن که مادر گیتی سترونست.انوری.