اسد

لغت نامه دهخدا

( آسد ) آسد. [ س ُ ] ( ع اِ ) ج ِ اَسَد.
اسد. [ اَ س َ ] ( ع اِ ) شیر بیشه. شیر درنده. ( غیاث ). اجبه. جخدب. اَبغث. مُجشم. جراهم. متبلل. جذع. ( منتهی الارب ). باقر. مبیح. بهور. بهنس. بیهنس. بهینس. متبهنس. محطم. محتضر. ابولبد. ابوفراس. غضنفر. لیث. حطام. حطوم. ج، آساد، اُسود، اُسُد، اُسد ( مهذب الاسماء )، آسد، اسدان، مأسدة. ( منتهی الارب ):
نه دمنه چون اسد نه درمنه چو سنبله ست
هرچند نام بیهده کانا برافکند.خاقانی.حکیم مؤمن در تحفه آرد: اسد بفارسی شیر نامند، گوشت او دیرهضم و مورث شجاعت و ضماد پیه او بر کمر و کنج ران و انثیین و قضیب و مقعد مقوی جماع و قطور او باروغن تخم انجره در احلیل جهت نعوظ بی عدیل و طلاء او جهت کلف و زهره او مقوی باصره و آشامیدن یک دانگ آن که از نر باشد با زرده تخم نیمبرشت کسی را که از زنان بسته باشند گویند مجرب است و وقت استعمال او را در حین هلال ماه شرط دانسته اند و گویند جلوس بر جلد او جهت رفع نقرس و بواسیر مجربست و بستن پوست او با مو بر گردن اطفال پیش از بلوغ جهت ازاله صرع و بخور موی او جهت گردانیدن سباع و رفع تب یومی نافع و طلاء پیه و زهره او بر بدن باعث گریختن سباع از آن شخص وضماد پیه مابین دو چشم او بر روی مورث مهابت در نظرها و قضای حاجات و گذاشتن قطعه ای از جلد او در میان جامه ها مانع کرم زدن او اگر کرم در جامه ها موجود باشد باعث قتل آن و چون یک درهم سرگین او را در شراب حل نموده بمعتادین شراب دهند سبب رفع خواهش ایشان گردد. و گویند شیر از آواز خروس سفید تاجدار میگریزد و مؤلف جامع الادویة از ارسطو نقل میکند که کباب خصیه شیر بغایت مقوی دل و باه است و چون بشکافند و با بوره سرخ و مصطکی طبخ نموده خشک کنند و بروغن زنبق چرب کرده و به آب گرم ناشتا بنوشند جهت جمیع دردهای درونی مثل قولنج و مغص و بواسیر و زحیر و درد رحم و دردجگر بغایت مفید است - انتهی. رجوع بتذکره ضریر انطاکی ص 46 و رجوع بفهرست البیان و التبیین چ حسن السندوبی شود. || در اصطلاح کیمیاویین، طلا. پادشاه فلزات چنانکه شیر پادشاه حیوانات است. ( دزی ج 1 ص 21 ).
اسد. [اَ س َ ] ( اِخ ) برج پنجم از بروج فلک. ( غیاث ). خانه آفتاب. ( مفاتیح العلوم ).بیت آفتاب. نام صورت پنجم از صور بروج فلکیه است میان سرطان و سنبله و آن را برمثال شیری توهم کرده اند و کواکب آن بیست وهفت است و خارج از صورت هشت کوکب، واز کواکب او قلب الاسد و طرفه است و هر دو از قدر اولند. ( از جهان دانش ). و عرب آن را لیث نامند. و بعضی اسد را مرکب از هشتادوپنج ستاره دانسته و گفته اند ستاره قلب الاسد و مجموعه جبهه و ستاره زبره و ذنب الاسد در این صورت باشد. شیر فلک. شیر سپهر:

فرهنگ معین

(اَ سَ ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - شیر درنده. ۲ - نام یکی از صورت های فلکی که تقریباً در سمت الرأس قرار دارد و به صورت شیری تصویر شده است، ستارة پر نور این صورت فلکی، قلب الاسد نام دارد که حدود ۷۱ سال نوری از خورشید فاصله دارد. ۳ - پنجمین برج از برج های دوازده

فرهنگ عمید

۱. (نجوم ) پنمجمین صورت فلکی منطقة البروج که در نیمکرۀ شمالی قرار دارد.
۲. پنجمین برج از برج های دوازده گانه، برابر با مرداد، شیر.

فرهنگ فارسی

۱- ششمین برج از بروج دوازده گانه و آن بصورت شیر است شیر. ۲ - صورت فلکی مذکور.
( اسم ) ۱ - شیر درنده شیر بیشه بیشه غضنفر. ۲ - طلا زر. ۳ - صورت پنجم از صورتهای فلکی که در میان سرطان و سنبله قرار دارد و آنرا بصورت شیری توهم کرده اند. ۴ - برج پنجم از برجهای دوازده گان. سال برابر با ماه مرداد فارسی و تموز سریانی.
طغانشاه

فرهنگ اسم ها

اسم: اسد (پسر) (عربی) (تاریخی و کهن، طبیعت، کهکشانی) (تلفظ: asad) (فارسی: اَسد) (انگلیسی: asad)
معنی: شیر درنده، برج پنجم از برج های فلکی، ماه مرداد، شیر، کنایه از شجاعت و بی باکی، ( اَعلام ) نام چند تن از افراد در تاریخ از جمله برخی از اصحاب پیامبر اسلام ( ص )، کنایه از شجاعت و بی باکی است، ( در اعلام ) نام چند تن از افراد در تاریخ از جمله برخی از اصحاب رسول اکرم ( ص )، نام برج پنجم از برجهای دوازده گانه، برابر با مرداد

فرهنگستان زبان و ادب

{Leo, Lion} [نجوم] یکی از صورت های فلکی بزرگ منطقه البروجی که بین دو صورت فلکی سرطان و سنبله قرار دارد

دانشنامه آزاد فارسی

اَسَد (Leo)
صورت فلکی منطقة البروجی در نیم کرۀ شمالی، به صورت شیر. خورشید در مسیر حرکت ظاهری سالانه اش در حدود مردادماه از این صورت فلکی عبور می کند. درخشان ترین ستارۀ این صورت، قلب الاَسَد (آلفا اسد)، از قدر یکم است که در انتهای جمع ستاره ای، معروف به داس، قرار دارد. در احکام نجوم اختربینی، روزهای یکم تا سی ویکم مردادماه روزهای بُرج اسدند. نیز ← حرکت_تقدیمی

ویکی واژه

شیر درنده.
نام یکی از صورت‌های فلکی که تقریباً در سمت الرأس قرار دارد و به صورت شیری تصویر شده‌است، ستارة پر نور این صورت فلکی، قلب الاسد نام دارد که حدود ۷۱ سال نوری از خورشید فاصله دارد.
پنجمین برج از برج‌های دوازده گانة سال.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم