اختتام
اختتام. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بپایان بردن. آخر کردن ِ کاری. فرجامیدن. ختم کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( مؤید الفضلاء ). مقابل افتتاح. || ( اِ ) پایان. ختم. آخر کار. ( مؤید الفضلاء ).
(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) به پایان بردن ، تمام کردن . ۲ - (اِمص . ) پایان ، ختم ، آخرکار.
۱. به پایان رساندن، ختم کردن، خاتمه دادن.
۲. (اسم ) خاتمه، پایان.
ختم کردن، خاتمه دادن، بپایان رساندن
۱ - ( مصدر ) بپایان بردن آخر کردن کاری را ختم کردن مقابل افتتاح . ۲ - ( اسم ) پایان ختم آخرکار .
به پایان بردن، تمام کردن.
پایان، ختم، آخرکار.