لغت نامه دهخدا
مانا جناب بستی با منعمان دهر
زین روی باشد از همگان اجتناب تو.مسعودسعد.حامد او تقوی و زهد در دنیا و پرستاری اولی القُربی و مادح وی اجتناب از هوی و عصیان. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || با یک سوی شدن. ( تاج المصادر ). بیکسو شدن. ( زوزنی ). پهلوشدن. گوشه گرفتن. ( منتهی الارب ). || جُنُب شدن. ( تاج المصادر ) ( زوزنی ) ( منتهی الارب ). ناپاک شدن از آرمش.
- اجتناب کردن ؛ پرهیز کردن. دوری کردن.
- اجتناب گرفتن ؛ اجتناب کردن :
بادا جناب حضرت تو مرجع حیات
بگرفته حادثه ز جناب تو اجتناب.انوری.- اجتناب نمودن ؛ اجتناب کردن :
همتش کز جیفه دنیا نماید اجتناب
بشمرد لوح طلسم گنج از لوح مزار.محمدسعید اشرف.