باربری

لغت نامه دهخدا

باربری. [ ب َ ] ( حامص مرکب ) عمل باربر. کار حمال. || حمل و نقل : تعمیم وسایل باربری برای توسعه زراعت نهایت ضرور است. || اداره ای که مباشر امور حمل و نقل است. اداره حمل و نقل.

فرهنگ معین

(بَ ) ۱ - (حامص . ) عمل و شغل باربر. ۲ - (اِمر. ) مؤسسه ای که امور حمل و نقل کالا را به عهده دارد.

فرهنگ عمید

۱. کار و شغل باربر.
۲. بار بردن، حمل ونقل.
۳. بنگاهی که به حمل ونقل کالا و بار می پردازد.

فرهنگ فارسی

۱ - عمل و شغل باربر بردن بار بر دوش و پشت خود . ۲ - اداره ای که مباشر امور حمل و نقل است ادار. حمل و نقل نقلیه .

فرهنگستان زبان و ادب

{carrier} [حمل ونقل دریایی] شخص حقیقی یا حقوقی در یک قرارداد حمل کالا ازطریق دریا یا هوا یا خشکی یا ترکیبی از آنها

ویکی واژه

عمل و شغل باربر.
مؤسسه‌ای که امور حمل و نقل کالا را به عهده دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال اوراکل فال اوراکل فال ابجد فال ابجد فال تاروت فال تاروت