خوار تر

لغت نامه دهخدا

خوارتر. [ خوا / خا ت َ ] ( ص تفضیلی ) حقیرتر. پست تر:
مرا خوارتر چون سه فرزند خویش
نبینم بهنگام بایست بیش.فردوسی.گر کف او را مسخرستی دریا
خوارترستی ز سنگ لؤلؤ مکنون.فرخی.

فرهنگ فارسی

حقیر تر پست تر

جمله سازی با خوار تر

گلبن گلشن قدسیم بر اهل نظر گرچه در چشم خسان خوار تر از خار و خسیم
یعنی از خوی غلامی ز سگان خوار تر است من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد
تن ملوک جهان بین درآرزوی کفن زخاک خوار تر افتاده توده برت وده
ای گردش دهر خوار تر خواهم وی شحنه قهر دورتر رانم
ببازاری که چشم صیرفی شور است و کم نور است نگینم خوار تر گردد چو افزاید به براقی
راه به مقصد نبرد، حد عزیزان نداشت هر که بر آن آستان خوار تر از خاک نیست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال لنورماند فال لنورماند فال کارت فال کارت فال مارگاریتا فال مارگاریتا