اقتراح

لغت نامه دهخدا

اقتراح. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) درخواستن. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). سئوال کردن. ( غیاث اللغات ).
- اقتراح کردن ؛ درخواستن. طلبیدن :
ادب را برسمش کنند اقتراح
خرد را به رایش کنند امتحان.عنصری.از بهر بزرگ زادگی توکه دست تنگ شده ای و بر ما اقتراحی کنی ترا حقی گزاریم. ( تاریخ بیهقی ).
ازو عقل در فضل کرد اقتراحی
وزو بخت در جود کرد امتحانی.معزی.|| به تحکم از کسی چیزی را خواستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). خواستن چیزی بی تأمل و فکر. ( آنندراج ). || در وقت و بی اندیشه گفتن و از خود برآوردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بی اندیشه سخن گفتن. ( آنندراج ). || نو پیدا کردن چیزی را بی آنکه آنرا از کسی شنیده باشند. || برگزیدن چیزی را و اختیار کردن. || سوار شدن شتری را که هنوز بر وی سوار نشده باشند. || در جای بی آب چاه کندن. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || تمام دندان شدن ستور. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) خواستن ، آرزو کردن . ۲ - بی اندیشه سخن گفتن و به قریحة خود امری تازه آوردن . ۳ - برگزیدن چیزی . ۴ - دربارة مسئله ای از دیگران نظر خواستن . ۵ - (اِمص . ) پرسش . ج . اقتراحات .

فرهنگ عمید

۱. خواستار شدن از دیگران که دربارۀ مطلبی نظر بدهند، پرسیدن از صاحب نظران دربارۀ موضوعی.
۲. برگزیدن و اختیار کردن چیزی.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) در خواستن آرزو کردن . ۲ - خواستن (مال و جز آن ). ۳ - پرسیدن . ۴ - بی اندیشه سخن گفتن. ۵ - بقریح. خود امری تازه آوردن نو پیدا کردن . ۶ - بر گزیدن چیزی را اختیار کردن . ۷ - مسئله ای را در معرض افکار دیگران گذاشتن و نظر آنانرا خواستن . ۸ - ( اسم ) پرسش . جمع : اقتراحات .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] انجام دادن عملی به دلخواه و بدون دلیل را اِقتراح می گویند
به عملی که بدون وجود مقتضی و دلیل انجام گیرد، اقتراح می گویند و به مناسبت در ابواب مختلف ذکر شده است.
مثال اقتراح
مانند اینکه آیا مُفَلَّس می‏تواند از خیار فسخ معامله‏ای که پیش از حَجْر انجام داده، بی جهت استفاده کند یا اینکه باید به نفع طلبکاران باشد؟ مسئله محل بحث است.

ویکی واژه

خواستن، آرزو کردن.
بی اندیشه سخن گفتن و به قریحة خود امری تازه آوردن.
برگزیدن چیزی.
دربارة مسئله‌ای از دیگران نظر خواستن.
پرسش.
اقتراحات.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم