زماره

لغت نامه دهخدا

( زمارة ) زمارة.[ زِ رَ ] ( ع اِ ) نای نوازی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). حرفه زَمّار. ( از اقرب الموارد ).
زمارة. [ زَم ْ ما رَ ] ( ع اِ ) نای. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). نئی که بدان نای نوازند. ( از اقرب الموارد ). || چوب که بر گردن سگ بندند تا از سوراخ در نتواند شدن به انگور خوردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ساجور. ( از اقرب الموارد ). و منه ُ:اتی الحجاج بسعیدبن المسیب و فی عنقه زمارة. ( اقرب الموارد ). || ( ص ، اِ ) زن زانیه یا زن زانیه خوبروی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
- کسب الزمارة ؛ جاکشی و زن زناکار را به این طرف و آن طرف برای سود و فایده بردن. ( ناظم الاطباء ). حدیث : نهی عن کسب الزمارة.
|| عمود آهن میان دو حلقه گردن بندآهنی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(زَ مّ رِ یا رَ ) [ ع . زمارة ] (اِ. ) نوعی نای که نوازند.

فرهنگ فارسی

( اسم ) نوعی نای که نوازند .

ویکی واژه

زمارة
نوعی نای که نوازند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تاروت فال تاروت استخاره کن استخاره کن فال تماس فال تماس