رقاد

لغت نامه دهخدا

رقاد. [ رُ ] ( ع مص ) به خواب شدن. ( منتهی الارب ). خوابیدن. ( از اقرب الموارد ). در خواب شدن. ( فرهنگ نظام ). مصدر به معنی رَقد. ( ناظم الاطباء ). بخفتن. ( المصادر زوزنی ). خفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). رجوع به رقد شود.
رقاد. [ رُ ] ( ع اِ )خواب. یا رقاد مخصوص است به خواب شب. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). خواب. ( غیاث اللغات ). خواب و خصوصاً خواب در شب. ( ناظم الاطباء ). خواب سبک اول شب. خواب. نوم. رقد. رقود. ( یادداشت مؤلف ). خواب دراز. ( دهار ) ( یادداشت مؤلف ). خواب یا خواب خوش. ( فرهنگ نظام ).

فرهنگ معین

(رُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) غنودن . ۲ - (اِ. ) خواب .

فرهنگ عمید

خواب.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) خفتن غنودن . ۲ - ( اسم ) خواب .

ویکی واژه

غنودن.
خواب.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال ورق فال ورق فال کارت فال کارت فال پی ام سی فال پی ام سی