دیوپا

لغت نامه دهخدا

دیوپا. [ وْ ] ( ص مرکب ) دیوپای. آنکه پایی مانند پای دیو دارد. ( اصل کلمه دیبجات در سانسکریت ). ( یادداشت مؤلف ). || ( اِ مرکب ) عنکبوت. ( برهان ) ( از جهانگیری ) ( صحاح الفرس ) ( لغت فرس اسدی ) ( از آنندراج ). غنده. تننده. تنند. وِندرِ ( در تداول مردم قزوین ). کارتنه. تنندو. کراتن. ( یادداشت مؤلف ). جنسی ازعنکبوت و دیوپای نیز گویندش و جولاهک و غنده و مگس گیر اجناس دیگرند. ( از شرفنامه منیری ). غنده بود و اورا تننده و عنکبوت نیز گویند. ( اوبهی ) :
ز بالا فزون است ریشش رشی
تنیده در او خانه صد دیوپای.معروفی.|| نام داروئی است. ( برهان ) ( شرفنامه ) ( ناظم الاطباء ). || گیاهی است که آن را انده قوقو، حندقوقی و شبدر خوانند. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(اِمر. ) عنکبوت بزرگ .

فرهنگ عمید

نوعی عنکبوت بزرگ که پاهای دراز دارد.

ویکی واژه

عنکبوت بزرگ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال تک نیت فال تک نیت فال مکعب فال مکعب فال عشقی فال عشقی