تعبس
تعبس. [ ت َ ع َب ْ ب ُ ] ( ع مص ) روی ترش کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || رام کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). ناخوش و ترشروی گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تجهم و تقطب. ( اقرب الموارد ).
(تَ عَ بُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ترشروی گردیدن .
ترش رو شدن.
ترشروی گردیدن.