اقحام

لغت نامه دهخدا

اقحام. [ اِ ] ( ع مص ) قحطزده گردیدن در زمین. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). قحطزده گردیدن مردمان بیابان نشین و سپس در زمین و یا کشت و یا علف درآمدن. ( ناظم الاطباء ). || ناگاه کسی را در کاری افکندن بی اندیشه. || درافکندن بسختی. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). درآوردن چیزی بچیزی بعنف. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ).

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) ناگاه کسی را در کاری افکندن .

فرهنگ فارسی

۱ - در میان آوردن ناگاه کسی را در کاری افکندن بی اندیشه . ۲ - در افکندن بسختی .

ویکی واژه

ناگاه کسی را در کاری افکندن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال تک نیت فال تک نیت فال ورق فال ورق فال اعداد فال اعداد