اذابه

لغت نامه دهخدا

( اذابة ) اذابة. [ اِ ب َ ] ( ع مص ) گداختن ( متعدی ). گدازانیدن. ( زوزنی ) ( منتهی الارب ). آب کردن. || غارت کردن. ( منتهی الارب ). || اذابه امر خویش؛ نیکو کردن کار خود را. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(اِ بِ یا بَ ) [ ع. اذابة ] (مص م. ) ۱ - آب کردن، ذوب کردن، گداختن. ۲ - غارت کردن. ۳ - نیکو کردن کار خود را.

فرهنگ فارسی

اذابت: ذوب کردن، گداختن، آب کردن
۱ - ( مصدر ) آب کردن ذوب کردن گداختن گدازانیدن. ۲ - غارت کردن. ۳ - نیکو کردن کار خود را.

ویکی واژه

آب کردن، ذوب کردن، گداختن.
غارت کردن.
نیکو کردن کار خود را.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
احتساب
احتساب
ویو
ویو
مطیع
مطیع
اندر
اندر