آخر شدن

لغت نامه دهخدا

( آخر شدن ) آخر شدن. [ خ ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) بپایان رسیدن. برسیدن. سر آمدن. بانجام رسیدن :
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد.حافظ.

فرهنگ فارسی

( آخر شدن ) ( مصدر ) بپایان رسیدن سر آمدن .
بپایان رسیدن

ویکی واژه

آخرشدن
به پایان رسیدن. حاجیه خانم میگوید دنیا دارد آخر میشود، همین روزها خردجال ظهور کند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم