پیش درامدن

لغت نامه دهخدا

( پیش درآمدن ) پیش درآمدن. [ دَ م َ دَ ] ( مص مرکب ) درآمدن مقدم بر... صری. زلجان. استقدام. تقدیم. هداء. فروط. انکلاس. ادرنفاق. ازرف الرجل؛ پیش درآمد. زلیف؛ پیش درآمدن در کارزار. اندراع؛ پیش درآمدن مرد. تغون؛ پیش درآمدن و شجاعت نمودن در جنگ. ( منتهی الارب ).
- از پیش کسی درآمدن؛ بحمایت او برخاستن.

فرهنگ فارسی

( پیش در آمدن ) ( مصدر ) در آمدن مقدم بر.... یا از پیش کسی در آمدن. بحمایت او برخاستن.