یزش

لغت نامه دهخدا

یزش. [ ی َ زِ ] ( اِمص ) عبادت. پرستش. ( یادداشت مؤلف ). صورت جدید یزشن مانند پاداش و پاداشن، کنش وکنشن، که نون آخر حذف میشود. و رجوع یه یزشن شود.

فرهنگ عمید

۱. نیایش، ستایش.
۲. سراییدن یسنا.

فرهنگ فارسی

عبادت پرستش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کافر همه را به کیش خود پندارد
کافر همه را به کیش خود پندارد
اگزجره
اگزجره
مجال
مجال
لاشی
لاشی