چارچار کردن

لغت نامه دهخدا

چارچار کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) برابری و مقابله کردن:
تا بر کسی گرفته نباشد خدای خشم
پیش تو ناید و نکند با تو چارچار.منوچهری.|| ملاقات کردن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

سرو صدا کردن. داد و فریاد کردن. یا ملاقات کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
لا تنس ذکر الله
لا تنس ذکر الله
روز جاری
روز جاری
قمبل
قمبل
فال امروز
فال امروز