پیش اوفتادن

لغت نامه دهخدا

پیش اوفتادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) رجوع به پیش افتادن شود:
هر ساعت از مژگان خود خون دلم پیش اوفتد
این راز مانده بخت بد، اینست پیش افتاد من.امیرخسرو.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) پیش افتادن: هر ساعت از مژگان خود خون دلم پیش اوفتد این راز مانده بخت بداینست پیش افتاد من. ( خسرو دهلوی )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
معلق یعنی چه؟
معلق یعنی چه؟
الکن یعنی چه؟
الکن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز