پشتوار

لغت نامه دهخدا

پشتوار. [ پ ُ ] ( ص مرکب ) پشتیبان باشد. ( فرهنگ جهانگیری ). پشتدار. پشتوان. یاریگر:
نه مار را مدد و پشتوار موسی ساخت
نه لحظه لحظه زعین جفا وفا سازد.مولوی ( از فرهنگ جهانگیری ).

فرهنگ معین

(پُ ) (ص مر. ) پشتیبان، یاری کننده.

فرهنگ عمید

۱. پشتیبان، پشت وپناه.
۲. (اسم ) = پشتواره

فرهنگ فارسی

( صفت ) پشتیبان پشتوان یاریگر.

ویکی واژه

پشتیبان، یاری کننده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تمسک
تمسک
نار
نار
خفن
خفن
کون کردن
کون کردن