مهل دادن

لغت نامه دهخدا

مهل دادن. [ م ُ دَ ] ( مص مرکب ) مهلت دادن. زمان دادن:
بار دیگر چون شکستی توبه پاک
دادمت مهل و نگشتم خشمناک.عطار ( منطق الطیر ص 102 ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) مهلت دادن: بار دیگر چون شکستی تو به پاک دادمت مهل و نگشتم خشمناک.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال رابطه فال رابطه فال درخت فال درخت فال تاروت فال تاروت