مناسمه

لغت نامه دهخدا

( مناسمة ) مناسمة. [ م ُ س َ م َ ] ( ع مص ) فاانبوییدن. ( تاج المصادر بیهقی ). یکدیگر را بوییدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). یکدیگر را بوییدن و به هم نزدیک شدن. ( از اقرب الموارد ). || سرگوشی گفتن. ( ناظم الاطباء ). با کسی در گوشی سخن گفتن. ( از اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کس ننه یعنی چه؟
کس ننه یعنی چه؟
کپه اقلی یعنی چه؟
کپه اقلی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز