( ممالة ) ممالة. [ م ُ ل َ ] ( ع ص ) تأنیث ممال. اماله شده، چنانکه مدید و اعتمید مماله مداد و اعتماد است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به ممال و اماله شود. مماله. [ م ُ ل َ ] ( ع ص ) ممالة: بخلاف لفظ کتاب و حساب و عتاب و امثال آن که هرچند در استعمال پارسی این کلمات البته مماله در لفظ آرند. ( المعجم چ دانشگاه ص 234 ). رجوع به ممال و ممالة شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) مونث ممال: [... بخلاف لفظ کتاب و حساب و عتاب و امثال آن که هر چند در استعمال پارسی این کلمات البته مماله در لفظ آرند... ] ( المعجم. مد. چا. ۲۳۴: ۱ ) تانیث ممال اماله شده چنانکه مدید و اعتمید مماله مداد اعتماد است.