مقحوط

لغت نامه دهخدا

مقحوط. [ م َ ] ( ع ص ) قحطزده و گرفتارقحط و خشکسالی. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال انگلیسی فال انگلیسی فال رابطه فال رابطه