لغت نامه دهخدا مغدودن. [ م ُ دَ دَ ] ( ع ص ) درخت نرم دوتا شونده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || جوان نازک. ( منتهی الارب ). جوان نرم و نازک و ظریف. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || گیاهی که از بسیاری سبزی میل به سیاهی زند. ( ناظم الاطباء ). کلأ مغدودن؛ گیاه درهم پیچیده. ( از اقرب الموارد ).