معجور

لغت نامه دهخدا

معجور. [ م َ ] ( ع ص ) رجل معجور علیه؛ آن که همه مال او را به خواست و سؤال از او گرفته باشند. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

رجل معجور علیه آنکه همه مال او را به خواست و سوال از او گرفته باشند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال ورق فال ورق فال جذب فال جذب فال تاروت فال تاروت