مدلجه

لغت نامه دهخدا

( مدلجة ) مدلجة. [ م ِ ل َ ج َ ] ( ع اِ ) شیردوشه چرمین بزرگ که بدان شیر به سوی کاسه ها نقل کرده شود یا عام است. ( منتهی الارب ). قوطی بزرگی که در آن شیر نقل کنند. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ).
مدلجة. [ م َ ل َ ج َ ] ( ع اِ ) خانه وحش و سبع. ( منتهی الارب ). کناس الظبی. مدلج. ( متن اللغة ). آرامگاه وحوش. ( از اقرب الموارد ). رجوع به مدلج شود. || ما بین چاه آب و حوض. مدلج. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به مَدلَج شود. || جای تهی کردن دلو از حوض و جز آن. ( منتهی الارب ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
پوزیشن
پوزیشن
تسخیر
تسخیر
اتی
اتی
چوسی
چوسی