مخاضنه

لغت نامه دهخدا

( مخاضنة ) مخاضنة. [ م ُ ض َ ن َ ] ( ع مص ) با زنی دوستی داشتن. ( زوزنی ). مغازلة. ( تاج المصادر بیهق ) ( از اقرب الموارد ). عشق بازی کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || با هم دشنام دادن به فحش. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).