محیات

لغت نامه دهخدا

محیات. [ م ُ ح َی ْ یا ] ( ع اِ ) جماعت زنده کرده شده. ( غیاث ).
محیات. [ م َح ْ ] ( ع ص ) محیاة. زمین مارناک. ( آنندراج ). رجوع به محیاة شود.
محیاة. [ م َح ْ ] ( ع ص ) محواة. پرمار. مارناک. محیات. ( آنندراج ). ارض محیاة یا محواة؛ زمینی مارناک.
محیاة. [ م ُ ح َی ْ یا ] ( ع ص ) اسم مفعول از تحیة. ( از معجم البلدان ). سلام و درود و تحیة فرستاده شده.
محیاة. [م ُ ح َی ْ یا ] ( اِخ ) نام پشته ای است از بنی اسد. || آبی است اهل نبهانیة را. ( معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

زمین مارناک
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نغمه یعنی چه؟
نغمه یعنی چه؟
معلق یعنی چه؟
معلق یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز