محمد غضائری

لغت نامه دهخدا

محمد غضائری. [ م ُ ح َم ْ م َ دِ غ َ ءِ ] ( اِخ )، مکنی به ابویزید. رجوع به غضائری شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مأوا
مأوا
می نگارد
می نگارد
حریص
حریص
ایده آل
ایده آل