متلهی

لغت نامه دهخدا

متلهی. [ م ُ ت َ ل َهَْ هی ] ( ع ص ) بازی کننده. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به تلهی شود. || خود را مشغول کننده به چیزی. ( ناظم الاطباء ). || بازی دوست. || فراموشکار و غافل. ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
لوتی
لوتی
افتراق
افتراق
میلف
میلف
مأوا
مأوا