قنم

لغت نامه دهخدا

قنم. [ ق َ ن َ ] ( ع مص ) بوی گرفتن است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || تباه گردیدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || تری رسیدن اسب و غیره را پس چرکین و گردآلود گردیدن از نشستن غبار بر آن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

بوی گرفتن یا تباه گردیدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال تاروت فال تاروت فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال ارمنی فال ارمنی