قتیم

لغت نامه دهخدا

قتیم. [ق َ ] ( ع ص، اِ ) ابریشم جوش داده سپید. || زن. || زن خوب صورت و نیکو. || مرد. || مرد خوار و ذلیل. || مرد کم طعام یا بی طعام. || نیزه و سنان باریک و کهنه. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

ابریشم جوش داده سپید یا زن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تماس فال تماس فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تک نیت فال تک نیت