عنبان

لغت نامه دهخدا

عنبان. [ ع َ ن َ ] ( ع ص ) تکه کوهی شادمان سبک و گران جسم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آهوی چابک و سبک جسم و سنگین. از اضداد است. ( از اقرب الموارد ). و یا آهوی کلانسال و مسن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). فعلی برای این کلمه وجود ندارد. ( از اقرب الموارد ).
عنبان. [ عُم ْ ] ( اِخ ) نام جایگاهی است. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

نام جایگاهی است

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کس کش یعنی چه؟
کس کش یعنی چه؟
دودول یعنی چه؟
دودول یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز