صماح

صماح به معنای ویژگی‌های بد و بدبو است. در واقع می‌توان گفت که این واژه به نوعی بوی ناخوشایند اشاره دارد. همچنین کلماتی مانند گند بغل و داغ نیز به این موضوع مرتبط هستند. جانوری که به آن اشاره شده، شبیه گربه است و دارای پشمی با بوی نامطبوع می‌باشد. در زبان عربی، به این حیوان دابة دون الوبر گفته می‌شود که نشان‌دهنده نوعی حیوان با موی کم‌پشت است. همچنین، پیه گداخته‌ای که برای درمان شکاف‌ها و زخم‌ها استفاده می‌شود، در این توضیحات آمده است. در واقع، داغ کردن یکی از روش‌های قدیمی برای معالجه زخم‌ها به شمار می‌رود که در متون کهن نیز به آن اشاره شده است. در کل، این واژه‌ها و اصطلاحات به نوعی با جنبه‌های منفی و درمان‌های سنتی مرتبط هستند و در ادبیات و زبان فارسی به‌وفور دیده می‌شوند.

لغت نامه دهخدا

صماح. [ ص ُ ] ( ع ص، اِ ) خوی بدبوی. || گند بغل. || داغ. || جانوری است مانند گربه که پشم بد دارد. دابة دون الوبر. ( اقرب الموارد ). || پیه گداخته که دواء بر شکاف پانهند. || ( مص ) داغ کردن. ( منتهی الارب ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال چوب فال چوب فال اوراکل فال اوراکل فال تک نیت فال تک نیت