اذر رام

لغت نامه دهخدا

( آذر رام ) آذر رام. [ ذَ رِ ] ( اِخ ) در بیت ذیل اگر تصحیفی راه نیافته باشد ظاهراً نام آتشکده ای بوده است:
دل شاه از اندیشه آزاد گشت
سوی آذر رام و خرّاد گشت.فردوسی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
معلق
معلق
مفتوح
مفتوح
عندلیب
عندلیب
زیبا
زیبا