صافق

لغت نامه دهخدا

صافق. [ ف ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از صَفْق، به معنی دست بر دست دیگری زدن در بیع.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مخنث
مخنث
جام
جام
عضو
عضو
سپند
سپند