شخاییده

لغت نامه دهخدا

شخاییده. [ ش َ دَ / دِ ] ( ن مف ) ریش کرده. ( فرهنگ رشیدی ). خراشیده:
شخایید رخسار و میکرد آوخ
ز سردی آهش شخاییده دوزخ.زراتشت بهرام.رجوع به شخاییدن شود.

فرهنگ عمید

خراشیده، ریش شده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - خراشیده ریش کرده. ۲ - خلانیده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سایکو
سایکو
کلان
کلان
گرای
گرای
چندش
چندش