سرقایمی کردن

لغت نامه دهخدا

سرقایمی کردن. [ س َ ی ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) محکم دوختن و استوار کردن بن و انتهای دوخته را. گره کردن که پایان بافته یا دوخته ای نشکافد. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

محک دوختن و استوار کردن بن و انتهای دوخته را.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ضیق وقت
ضیق وقت
مابه التفاوت
مابه التفاوت
علت
علت
گرایش
گرایش