زکش

لغت نامه دهخدا

زکش. [ زَ ک َ ] ( ص اِ ) لذت و طعم و زمخت را گویند و به عربی عفص خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). زمخت و عفص و هر چیز که دهن را جمع کند. ( ناظم الاطباء ).زمخت. ( فرهنگ جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ):
اوست بزغاله ای که چون سگ ده
گرم در من فتاد سرد و زکش.پوربهای جامی ( از فرهنگ جهانگیری و رشیدی ).

فرهنگ عمید

زمخت، گس.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال احساس فال احساس فال تک نیت فال تک نیت فال اعداد فال اعداد