زرسود

لغت نامه دهخدا

زرسود. [ زَ ] ( اِ مرکب ) زردچوبه. || نام گلی معطر و خوشبوی. ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
عضو
عضو
مافیا
مافیا
کص
کص
تسخیر
تسخیر