رجاع

لغت نامه دهخدا

رجاع. [ رِ ] ( ع مص ) دم برداشتن وکمیز انداختن ماده شتر و ماده خر بطوری که گویی آبستن باشد باآنکه آبستن نبود. ( ناظم الاطباء ). راجع شدن ماده شتر یا ماده خر. ( از اقرب الموارد ). دم برداشته بول کردن ناقه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || برگشتن طیور از گرمسیر به سردسیر. ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). برگردیدن چیزی از چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || مراجعت. ( ناظم الاطباء ).
رجاع. [رِ ] ( ع اِ ) مهار و یا چیزی از مهار که بر بینی شترباشد. ج، اَرْجِعة، و رُجُع. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). خطام، یعنی چیزی که بر بینی شتر بندند. ( از اقرب الموارد ). || ج، رُجُع ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء )، بمعنی خطام،یعنی چیزی که بر بینی شتر بندند. ( از اقرب الموارد ). || ج ِ رجع. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). ج ِ رجع، ایستادنگاه آب و پارگین یا زمینی که در آن سیل دراز کشد و درگذرد. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

مهار و یا چیزی از مهار که بر بینی شتر باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
شکوه یعنی چه؟
شکوه یعنی چه؟
فمبوی یعنی چه؟
فمبوی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز