دینارسنج

لغت نامه دهخدا

دینارسنج. [ س َ ] ( نف مرکب ) سنجنده دینار. کنایه از شخصی که زر بحدی داشته باشد که در شمارآن مشقت انگاشته کارش بوزن نقود انجامیده باشد یا آنکه به حقیقت دینار خوب وارسد و طریق پیدا کردن آن را ماهر باشد. ( آنندراج ). ناقد زر. صراف:
شنید او ز پیران دینارسنج
که زرزر کشد در جهان گنج گنج.نظامی.

فرهنگ فارسی

سنجنده دینار.