گل انگبین

لغت نامه دهخدا

گل انگبین. [ گ ُ اَ گ َ ] ( اِ مرکب ) گلی که با انگبین آمیزند چنانکه گلقند. گلی که با قند آمیزند. ( فرهنگ رشیدی ):
گر بر کران دجله کسی نام او برد
آب انگبین ناب شود گل گل انگبین.عمادی مروزی ( از احوال و آثار رودکی تألیف سعید نفیسی ص 1192 ). || معجونی از گل سوری و عسل. ( مفاتیح ). || دارویی که با گل و انگبین سازند، مانند: گلقند و گلشکر. جلنجبین. گلشکر:
زاهد گفتا چه جای این است
این نیست گیا گل انگبین است.نظامی.کو کسی کو گل انگبین نخورد
مخوراد آن کسی که این نخورد.نظامی.

فرهنگ عمید

= گلنگبین

فرهنگ فارسی

( اسم ) معجونی که از گل سرخ و انگبین ( عسل ) یا قند تهیه کنند و آن در طب قدیم جهت تقویت تجویز میشده: گر بر کران دجله کسی نام او برد آب انگبین ناب شود گل گلانگبین. ( عمادی مروزی رودکی )

جمله سازی با گل انگبین

هست انگبین ز گل چکنی پس گل انگبین چون نحل گل خورد نه ز گل انگبین خوری
گیرم که از لبم نرسانی گل انگبین باری بدین سخن دل دشمن قوی مکن
زاهد گفتا چه جای این است این نیست گیا گل انگبین است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
دارک
دارک
مبدأ
مبدأ
ارور
ارور
قرین
قرین