خشاره

لغت نامه دهخدا

خشاره. [ خ ُ رَ ] ( ع ص، اِ ) آنچه بکار نیاید از هر چیزی، خَشار. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ). رجوع به خَشار. شود. || جو بی مغز، خُشار. رجوع به خُشارشود. || خرمای بد. ( یادداشت بخط مؤلف ).
خشاره. [ خ ُ / خ َ رَ ] ( ص ) پیراسته. پاک کرده. ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ):
به هر مومی که باشد اهتمامش
نباشد حاجت زرع و خشاره.شمس فخری ( از انجمن آرای ناصری ).

فرهنگ فارسی

پیراسته پاک کرده

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اسرع وقت یعنی چه؟
اسرع وقت یعنی چه؟
نغمه یعنی چه؟
نغمه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز