تیممگاه

لغت نامه دهخدا

تیممگاه. [ ت َ ی َم ْ م ُ ] ( اِ مرکب ) تیممگه. جای تیمم. خاک پاکیزه ای که بر آن تیمم توان کرد. خاکی خشک و عاری از رطوبت:
دجله ز تف آه خود، کردم تیممگاه خود
بغداد را در راه خود از دیده طوفان دیده ام.خاقانی.شده ست از آه دریاجوشش من
تیممگاه عیسی قعر دریا.خاقانی.پس به عهد مستضی امسال دیدم در تموز
کز تیممگاه صد نیلوفرستان دیده اند.خاقانی.رجوع به تیمم و ماده بعد شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اگزجره
اگزجره
فاک
فاک
میسترس
میسترس
فال امروز
فال امروز